سفارش تبلیغ
صبا ویژن

متال.هخامنشی.عکس.شعر

صفحه خانگی پارسی یار درباره

بای همگی حلالم کنین

من رفتم سربازی و متاسفانه نشد دیگه بیشتر از این واستون مطلب بنویسم شرمنده

به هر حال حلالم کنین خیلی دوست داشتم مطلبای مختلف واستون بزارم.در مورد همه گروه های متال

مثل استاتیک اکس که اسم وبلاگمم به اسم یکی از البوماشه به نام کنیبال که میشه همون ادمخوار

یا مطلبهای تاریخی در مورد کورش کبیر داریوش کبیر و...و همینطور مطلبهای دیگه در مورد خواننده ها

رضا صادقی که من عاشقشم (که من خودم 3 سال هست که مشکیپوش هستم) و حتی نقد و بررسی فیلمها

به هر حال متاسفانه فرصت مجال نداد

 

 

 خداحافظ همگی حلالم کنید

 

 

khodam

سند تاریخی کف کنید و بخونید

همیشه با خودم میگفتم  این دینی کهتاریخ به ما نشون میده که ایران باستان داشته یه جورایی شبیه دین خودمونه

پس ما از قبل یکتا پرست بودیم.حالا با این سند به یقین رسیدم.بخونیدو کف کنید

 

 

 

نامه عمر به یزدگرد سوم ساسانی و پاسخ یزدگرد به آن

- یک سند تاریخی

ایران ما - آنچه برای آگاهی هم وطنان ارجمند ایرانی در ذیل می آید متن ترجمه نامه عمر خلیفه دوم به یزدگرد سوم ساسانی و

پاسخ یزدگرد به عمر می باشد. نسخه اصلی این نامه ها در موزه لندن نگهداری می شود. زمان نگاشته شدن این نامه ها مربوط می

شود به پس از جنگ قادسیه و پیش از جنگ نهاوند که حدوداً چهار ماه به طول انجامید .

 

 

از عمر بن الخطاب خلیفه مسلمین به یزدگرد سوم شاهنشاه پارس

یزدگرد، من آینده روشنی برای تو و ملت تو نمی بینم مگر اینکه پیشنهاد مرا بپذیری و با من بیعت

کنی. تو سابقا بر نصف جهان حکم می راندی ولی اکنون که سپاهیان تو در خطوط مقدم شکست

خورده اند و ملت تو در حال فروپاشی است. من به تو راهی را پیشنهاد می کنم تا جانت را نجات دهی.

شروع کن به پرستش خدای واحد، به یکتا پرستی، به عبادت خدای یکتا که همه چیزرا او آفریده.

ما برای تو و برای تمام جهان پیام او را آورده ایم، او که خدای راستین است.

از پرستش آتش دست بردار و به ملت خود فرمان بده که آنها نیز از پرستش آتش که خطاست دست

بکشند، بما بپیوند الله اکبر را پرستش کن که خدای راستین است و خالق جهان.

الله را عبادت کن و اسلام را بعنوان راه رستگاری بپذیر. به راه کفر آمیز خود پایان بده و اسلام

بیاور و الله اکبر را منجی خود بدان.

با این کار زندگی خودت را نجات بده و صلح را برای پارسیان بدست آر. اگر بهترین انتخاب را می

خواهی برای عجم ها ( لقبی که عربها به پارسیان می دادند بعمنی کودن و لال) انجام دهی با من بیعت

کن.

الله اکبر

خلیفه مسلمین

عمربن الخطاب

 

 

 

 

از شاه شاهان، شاه پارس، شاه سرزمینهای پرشمار، شاه آریایی ها و غیر آریایی ها، شاه

پارسیان و نژادهای دیگر از جمله عربها، شاه فرمانروایی پارس، یزدگرد سوم ساسانی به

عمربن الخطاب خلیفه تازیان ( لقبی که پارسیان به عربها می دهند به معنی سگ شکاری).

به نام اهورا مزدا آفریننده زندگی و خرد

تو در نامه ات نوشته ای می خواهی ما را به راه راست هدایت کنی، به راه خدای راستینت، الله اکبر،

بدون اینکه هیچگونه آگاهی داشته باشی که ما که هستیم و چه را می پرستیم.

این بسیار شگفت انگیز است که تو لقب فرمانروای عربها را برای خودت غصب کرده ای. آگاهی و

دانش تو نسبت به امور دنیا به همان اندازه عربهای پست و مزخرف گو و سرگردان در بیابانهای

عربستان و انسانهای عقب مانده بیابان گرد است.

مردک، تو به من پیشنهاد می کنی که خداوند یکتا را بپرستم در حالیکه نمی دانی هزاران سال است

که ایرانیان خداوند یکتا را می پرستند و روزی پنج بار به درگاه او نماز می خوانند. هزاران سال

است که در ایران، سرزمین فرهنگ و هنر این رویه زندگی روزمره ماست.

زمانیکه ما داشتیم مهربانی و کردار نیک را در جهان می پروراندیم و پرچم پندار نیک، گفتار نیک،

کردار نیک را در دستهایمان به اهتزاز درمی آوردیم تو و پدران تو داشتند سوسمار میخوردند و

دخترانتان را زنده بگور می کردید.

شما تازیان که دم از الله می زنید برای آفریده های خدا هیچ ارزشی قائل نیستید ، شما فرزندان خدا

را گردن می زنید، اسرای جنگی را می کشید، به زنها تجاوز می کنید، دختران خود را زنده به گور

می کنید، به کاروانها شبیخون می زنید، دسته دسته مردم را می کشید، زنان مردم را میدزدید و اموال

آنها را سرقت می کنید. قلب شما از سنگ ساخته شده است. ما تمام این اعمال شیطانی را که شما

انجام می دهید محکوم می کنیم. حال با اینهمه اعمال قبیح که انجام می دهید چگونه می خواهید به ما

درس خداشناسی بدهید؟

تو بمن می گویی از پرستش آتش دست بردارم، ما ایرانیان عشق به خالق و قدرت خلقت او را در نور

خورشید و گرمی آتش می بینیم. نور و گرمای خورشید و آتش ما را قادر می سازد که نور حقیقت

را ببینیم و قلبهایمان برای نزدیکی به خالق و به همنوع گرم شود. این بما کمک می کند تا با

همدیگر مهربانتر باشیم و این نور اهورایی را در اعماق قلبمان روشن می سازد.

خدای ما اهورا مزداست و این بسیار شگفت انگیز است که شما تازه او را کشف کرده اید و نام الله را

بر روی آن گذارده اید. اما ما و شما در یک سطح و مرتبه نیستیم، ما به همنوع کمک می کنیم ، ما

عشق را در میان آدمیان قسمت می کنیم، ما پندار نیک را در بین انسانها ترویج می کنیم، ما هزاران

سال است که فرهنگ پیش رفته خود را با احترام به فرهنگ های دیگر بر روی زمین می گسترانیم

، در حالیکه شما به نام الله به سرزمینهای دیگر حمله می کنید، مردم را دسته دسته قتل عام می کنید،

آیا الله به شما دستور داده قتل کنید، غارت کنید و ویران کنید؟

یا اینکه پیروان الله به نام او این کارها را انجام می دهند؟ و یا هردو؟

شما می خواهید عشق به خدا را با نظامی گری و قدرت شمشیر هایتان به مردم یاد بدهید. شما بیابان

گردهای وحشی می خواهید به ملت متمدنی مثل ما درس خداشناسی بدهید. ما هزاران سال فرهنگ و

تمدن در پشت سر خود داریم، تو بجز نظامی گری، وحشی گری، قتل و جنایت چه چیزی را به

ارتش عربها یاد داده ای؟ چه دانش و علمی را به مسلمانان یاد داده ای که حالا اصرار داری به غیر

مسلمانان نیز یاد بدهی؟ چه دانش و فرهنگی را از الله ات آموخته ای که اکنون می خواهی به زور

به دیگران هم بیاموزی؟

افسوس و ای افسوس ... که ارتش پارسیان ما از ارتش شما شکست خورد و حالا مردم ما مجبورند

همان خدای خودشان را این بار با نام الله پرستش کنند و همان پنج بار نماز را بخوانند ولی اینکار با

زور شمشیر باید عربی نماز بخوانند چون گویا الله شما فقط عربی می فهمد.

من پیشنهاد می کنم که تو و همدستانت به همان بیابانهایی که سابقا عادت داشتید در آن زندگی کنید

برگردید. آنها را برگردان به همان جایی که عادت داشتید جلوی آفتاب از گرما بسوزند، به همان

زندگی قبیله ای ، به همان سوسمار خوردن ها و شیر شتر نوشیدنها.

من تو را نهی نمی کنم از اینکه این دسته های دزد را ( ارتش تازیان) در سرزمین آباد ما رها کنی ،

در شهر های متمدن ما و در میان ملت پاکیزه ما.

این چهار پایان سنگدل را آزاد مگذار تا مردم ما را قتل عام کنند، زنان و فرزندان ما را بربایند، به

زنهای ما تجاوز کنند و دخترانمان را به کنیزی به مکه بفرستند. نگذار این جنایات را به نام الله

انجام دهند، به این کارهای جنایتکارانه پایان بده.

آریایها بخشنده، خونگرم و مهمان نوازند، انسانهای پاک به هر کجا که بروند تخم دوستی، عشق ،

آگاهی و حقیقت را خواهند کاشت بنابراین آنها تو و مردم تو را بخاطر این کارهای جنایتکارانه

مجازات نخواهند کرد.

من از تو می خواهم که با الله اکبرت در همان بیابانهای عربستان بمانی و به شهرهای آباد و متمدن ما

نزدیک نشوی ، بخاطر عقاید ترسناکت و بخاطر خوی وحشی گریت.


دلشکسته ها بخونن.متال بازا هم بخونن.حامد هاکانی ها

 

یه شعر باهال که همش نفرینه تو مایه های شعرهای متال که حامد هاکان خوندش خیلی قشنگه حرف دل منههههههه

 

الهی که چشمات به راهی بمونه

                                   فقط جغد شومی رو بومت بخونه

الهی که دستات بشه تشنه گل

                                  نمونه تو سختی براتون تحمل

بیاد روزگاری که تنها بمونی

                                  فقط وقت مرگ قدر من رو بدونی

الهی تو غربت یه عمری بسوزی

                                 آخ بشینی به جاده همش چشم بدوزی

 

 

 

الهی که شب هات بشه بی ستاره

                                 حریره خیالت بشه پاره پاره

یکی هم نباشه که حالت بپرسه

                                بمیری بپوسی توی درد و غصه

در آرزوهات بشه قفل و بسته

                                بخشکن گلاتون همه دسته دسته

الهی به بستر بیوفته عزیزت

                                پس از مرگ یارت بیادش طبیبش

 

 

به خدا التماس کردم

به خدا التماس کردم

تا عشقت را بر سر راهم قرار دهد

اما کنون از اعماق جان خسته ام فریاد بر می آورم

نفرین قلبم بر تو باد

نفرین قلبم بر تو باد

 

 

تو اونی که هر جا قدم بر می داری

                                   همیشه به روی دلی پا میزاری

نخاستی بدونی تو قدر دلم رو

                                  چه آسون شکستی دل قابلم رو

واست گریه ی من دیگه بی امونه

                                 دل از درد عشقت یه دریای خون

خدا شاهدم بود که دل داده بودم

                                 به امید عشقت من واستاده بودم


شعر علی لهراسبی واقا قشنگه

علی لهراسبی یه اهنگ جدید ازش اومده که خیلی قشنگه من کل شعرشو براتون میزارم

قسمتهای پر رنگشو میخونه کم رنگاش مال اصل شعره

 

"کوه "

 

من این پایین نشستم سرد و بی روح

تو داری می رسی به قله ی کوه ...

          ـ 

داری  هر لحظه از من     دور میشی

ازم  دل می کنی     مجبور میشی

        ـ

تا مه    راه و   نپوشونده   نگام کن

اگه رو قله  سردت شد   صدام  کن

        ـ

یه رنگ ِ مــُـرده از  رنگین کمونم..

من این پایین  نمیتونم  بمونم !

ـ

خودم گفتم که تلخه روزگارت!

من و بیرون بریز از کوله بارت

دلم می مُـرد و راه ِ بغض و سد کرد

به خاطر خودت دستاتو رد کرد

ـ   

منم اونکه تو رو داده به مهتاب !

کسی که روتو می پوشونه  تو خواب

 ـ

کسی که واسه آغوش ِ تو کم نیست

می خوام یادم بره.. دست خودم نیست !

   ـ  

با چشم  ِ تر اگه تو مه بشینی

کسی شاید شبیه من ببینی..

 

تا مه   راه و   نپوشونده   نگام کن

اگه رو قله  سردت شد   صدام کن

 

یه رنگ ِ مــُـرده از  رنگین کمونم..

من این پایین  نمیتونم  بمونم. . .

 

 

 

برگرفته از سایت   http://mb2004.persianblog.ir/