سفارش تبلیغ
صبا ویژن

متال.هخامنشی.عکس.شعر

صفحه خانگی پارسی یار درباره

البوم خواجه امیری جدید



خواجه امیری


البوم جدید احسان خواجه امیری وارد بازار شد این البوم خیلی زیبا از 12 تراک ساخته شده و اسم البوم هم هست یه خاطره از فردا

از دوست داران خواجه امیری و کلا موسیقی خواهش میکنم اصل این البوم رو بخرن که ما  بعدها از صدای این خواننده های خوب بی بهره نمونیم البوم خیلی قشنگیه


خود را مجبور به پیشرفت کنید

خود را مجبور را به
پیشرفت کنید ...

در گذشته های نه
چندان دور آدمهایی که دنبال آب باریکه بودند یا یه شغل مطمئن دولتی داشند ،خیلی
آدمهای منطقی و موفقی محسوب می شدند .

آسته برو آسته بیا
که گربه شاخت نزنه را به عنوان یک روش زندگی خیلی از خانواده ها به فرزندانشان یاد
می دادند ....

اما گذشته ها گذشته
... این روزها برای موفقیت باید جسور بود ...باید خطر کرد ...باید مسولیت همه ی چیز
را بر عهده گرفت ...

این روزها شما شخصا
خودتان باید خودتان را مجبور به پیشرفت کنید ...در همه چی ! در سطح زندگی شخصی ، در
سطح زندگی اجتماعی ، در زندگی حرفه ای و ...و...

نوشته ی زیر از جمله
نوشته های بسیار زیبایی که به کسانی که تصمیم دارند فرصت کوتاه حیات را "زندگی"
کنند پیام شفافی می دهد ...

شما هم از همین دسته
اید ؟؟



ژاپنی ها عاشق ماهی
تازه هستند. اما آب های اطراف ژاپن سال هاست که ماهی تازه ندارد. بنابر این برای
غذا رساندن به جمعیت ژاپن قایق های ماهی گیری، بزرگتر شدند و مسافت های دورری را
پیمودند. ماهیگیران هر چه مسافت
طولانی تری را طی می کردند به همان میزان آوردن ماهی تازه بیشتر طول می
کشید

 اگر بازگشت بیش از
چند روز طول می کشید ماهی ها، دیگر تازه نبودند و ژاپنی ها مزه این ماهی را دوست
نداشتند.
برای حل این مسئله،شرکت
های ماهیگیری فریزرهایی در قایق هایشان تعبیه کردند
 
آن ها ماهی ها را می گرفتند آن ها را روی دریا منجمد می
کردند.  فریزرها این امکان را برای
قایق ها و ماهی گیران ایجاد کردند که دورتر بروند و مدت زمان طولانی تری را روی آب
بمانند.

اما ژاپنی ها مزه
ماهی تازه و منجمد را متوجه می شدند و مزه ماهی یخ زده را دوست نداشتند. بنابر این
شرکت های ماهیگیری مخزن هایی را در قایق ها کار گذاشتند و ماهی را در مخازن آب
نگهداری می کردند. ماهی ها پس از کمی تقلا آرام می شدند و حرکت نمی کردند. آنها
خسته و بی رمق ، اما زنده بودند.

 متاسفانه ژاپنی ها مزه ماهی تازه را نسبت به  ماهی بی حال و تنبل ترجیح می دادند. زیرا ماهی ها
روزها حرکت نکرده و مزه ماهی تازه را از دست داده بودند.
 
باز ژاپنی ها مزه ماهی تازه را نسبت به ماهی
بی حال و تنبل ترجیح می دادند.  پس
شرکت های ماهیگیری به گونه ای باید این مسئله را حل می کردند.
 
 
آنها چطور  می توانستند ماهی تازه بگیرند؟

 
اگر شما مشاور
صنایع ماهیگیری بودید ، چه پیشنهادی می دادید؟

  برای نگه داشتن ماهی تازه شرکت های ماهیگیری ژاپن هنوز هم
از مخازن نگهداری ماهی در قایق ها استفاده می کنند اما حالا آن ها یک کوسه کوچک به
داخل هر مخزن می اندازند.کوسه
جندتایی ماهی می خورد اما بیشتر ماهی ها با وضعیتی بسیار سر زنده به مقصد می رسند.
زیرا ماهی ها تلاش کردند....

شما هم می توانید
..

-
 
به جای دوری جستن از مشکلات به میان آن ها شیرجه
بزنید .
-
از بازی لذت ببرید.

- اگر مشکلات و تلاش هایتان بیش از حد بزرگ و بیشمار
هستند تسلیم نشوید ، ضعف شما را خسته می کند به جای آن مشکل را تشخیص
دهید .
-
عزم بیشتر
و دانش بیشتر داشته و کمک بیشتری دریافت کنید.
-
اگر به اهدافتان دست یافتید ، اهداف بزرگتری را
برای خود تعیین کنید .
-
زمانی که نیازهای خود و خانواده تان را برطرف کردید برای حل اهداف گروه
، جامعه و حتی نوع بشر اقدام کنید .
-
پس از کسب موفقیت آرام نگیرید ، شما مهارتهایی را
دارید که می توانید با آن تغییرات و تفاوتهایی را در دنیا ایجاد
کنید .
-
در مخزن
زندگیتان کوسه ای بیندازید و ببینید که واقعاً چقدر می توانید دورتر بروید شنا
کنید


حامد بهداد عزیزم

سلام به همه خیلی وقته که در مورد بازیگر محبوبمان حامد بهداد حرفی نزدم

اما وقتی باز هم شنیدم که در جشن خانه ی سینما حامد بهداد عزیز جایزه ای دریافت نکرد بیشتر از بهداد اعصابم به هم ریخت

و
گفتم دیگه الان وقتشه که باز هم یه حرفی در موردش بزنیم  چرا این ادما
باهاش لج کردن؟؟؟؟؟مگه چه هیزم تری به این سینمایی ها فروخته؟


واقعا حرف خودش تو برنامه 7 درست بود که میگفت:

""...چون من یه جوون هستم و میکم من خوبم و اعتماد به نفس کارمو دارم  این با یک مضمت و با یک شماتت رو به رو میشه""

من هم احساسم همینه انگار هرچی حامد بهداد بهتر باشه بیشتر باهاش لج میشن

همه ی ادما با هم فرق دارن  به قول خودش ""بعضی ها خوبن نمیگن اما من میگم خوبم مگه چیه؟؟؟""

حالا واقعا برای گفتن همچین حرفی باید حق کسیرو ندن؟؟؟؟؟؟؟


حامد بهداد عزیزم دوست داریم گور بابای تندیس



بهداد

عشق زناشویی ما!!

نـــشــانـــه هـــای
زنــاشــویـی؟


زن و مرد از راهی می
رفتند، ماموران آنها را دیدند وآنها را خواستند
!
پرسیدند شما چه نسبتی با هم
دارید؟

زن و مرد جواب دادند زن و
شوهریم

ماموران مدرک خواستند،
زن و مرد گفتند نداریم !
ماموران گفتند چگونه باور کنیم که
شما زن و شوهرید ؟
!
زن و مرد گفتند برای ثابت کردن این امرنشانه های فراوانی داریم ... !

اول اینکه آن افرادی که شما می گویید دست در دست هم می
روند،

ما دستهایمان از هم جداست!

دوم، آنها
هنگام راه رفتن و صحبت کردن به هم نگاه می کنند،

ما رویمان به طرف دیگریست!

سوم آنکه آنها هنگام صحبت کردن و
راه رفتن،با هم با احساس حرف می زنند،

ما
احساسی به هم نداریم
!

چهارم آنکه آنها با هم بگو بخند
می کنند،

می بینید که، ما غمگینیم!

پنجم، آنها
چسبیده به هم راه می روند،

اما یکی ازما
جلوترازدیگری می رود
!

ششم آنکه آنها هنگام با هم بودن
کیکی، بستنی ای، چیزی می خورند،

ما هیچ نمی
خوریم
!

هفتم، آنها هنگام با هم بودن بهترین لباسهایشان را می
پوشند،

ما لباسهای کهنه تنمان است.. !

هشتم، ...

ماموران گفتند
خیلی
خوب،

بروید،
بروید،..
فقط بروید ... !!!



 



gh

دوستی خوبه.عشقم خوبه



عشق

حکایت تلخ و شیرین!

روزی روزگاری پسری از دیاری به سن ازدواج رسیده پس
خانواده در تکاپوی همسری دلخواه برایش درآمدند. هرچه تلاش کردند بی نتیجه
بود.

پس از چندین سال گشت و گذار به توصیه اقوام تن به
ازدواج داد و تشکیل خانواده داد و اهل و عیال و فرزند وخانه و ماشین
و...

گذشت و گذشت برای تهیه بلیط به سنپترزبورگ به دفتر
فروش هواپیما مراجعه نمود. مسئول گیشه فروش دختری بسیار دلنشین به چشمش آمد. ناگهان
به وی دلباخت و فراموش کرد برای چه از خانه خارج شده! از قضا دختر مورد اشاره یکدل
نه صد دل دلباخته مرد شده بود! دختر با نگاههای عاشقانه به تصور ازدواج افتاد و
غافل از تاهل مرد به فکر همدلی با وی افتاد. مرد که نمیدانست چه بکند هفته بعد باز
روانه دفتر فروش شده و این بار سعی در برقراری ارتباط نمود.

دختر که از ارتباط بدش نمیآمد به نگاههای مرد توجه
کردو مرد به جلو آمدوگفت: من سالهای دور بدنبال دلدار بودم ولی نیافتم.

دختر کلام مرد را قطع نموده گفت: هرچه خدا
بخواهد

اما من خانواده دار هستم و تو باید دراین مورد با
بزرگترم وارد شور بشوی. مرد که از بد روزگار در عنوان موضوع ناکام مانده بود و از
طرفی میترسید تا به محض مطلع شدن دختر از تاهل رنجیده خاطر شده و وی را رها کند!
چیزی بیان نکرد هفته ها گذشت و دختر هر روز به عشق دیدار یار می رفت ولی از مرد
دلباخته خبری نشد!

دختر حدس زد که او بدلیل خاصی نیامده! زیرا منکه
به وی اجازه مذاکره دادم! سالها گذشت و گذشت روزی مرد با چشم گریان به دفتر فروش
آمد و دختر که از موضوع باخبر شده بود با خوشحالی به نزد او شتافت و گفت: چه عجب!
کجا رفتی؟ چرا نیامدی؟ و...

مرد که دست از پا نمیشناخت موضوع را اینطور بیان
کرد: عزیزم یعنی متوجه نشدی که من پس از اختیار همسر! تو را دیده و دلباختم؟ دختر
گفت: چرا پس از مدتی از یکی از مشتریان شنیدم! اما چه دلیلی داشت که بدون خداحافظی
رهایم کرده و بروی؟! چه کسی گفته عشق باید به ازدواج منتهی شود! من هم پس از ماهها
ازدواج کرده و در حال حاضر پسرم وارد دانشگاه شده اما آیا این دلیل مناسبی است که
الان به استقبالت نیایم؟!

ما میتوانستیم دوستهای صمیمی خوبی برای یکدیگر
باشیم! چه کسی گفته که نمیتوان دوست داشت و زندگی کرد؟ آیا میتوانی سالهای از دست
رفته ام را جبران کنی؟

مرد که از شدت هیجان قلبش از سینه خارج شده بود
دیگر هیچ نشنید و جان به جان آفرین تسلیم کرد. کارکنان شتابان بسر بالینش رسیدند و
به محض اعلام موضوع دختر نیز از شدت ناراحتی جان باخت!

براستی آیا دوست داشتن چنین تاوانی
دارد؟

براستی آیا دوست داشتن اینقدر سخت است؟

پس بیاییم دور از هرگونه شرایط به یکدیگر عشق
بورزیم و دوست داشته باشیم. خداوند دوست داشتن و همدلی را دوست دارد و دنیا خیلی
کوچکتر از آنچه در ذهن انسانهاست.

به امید روزی که همه یکدیگر را
دوست بداریم و دوست بداریم و دوست بداریم.